هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر پرآوازه سبک هندی، سرشار از مضامین عاشقانه، عرفانی و فلسفی است. شاعر با استفاده از تصاویر بدیع و استعارات زیبا، از عشق، رنج عاشقی، ناپایداری دنیا و پیچیدگی افکار انسان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه کافی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعارات و کنایه‌ها ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۴۱

من و راهی که ز سر سنگ نشانش باشد
برق خنجر بلد راهروانش باشد

کی عنانداری بیتابی ما خواهد کرد؟
آن که از رفتن دل آب روانش باشد

از عقیقی است مرا بوسه توقع که سهیل
یکی از جمله خونابه کشانش باشد

نتوان یافت ز پیچیدگی افکار مرا
راه فکر من اگر موی میانش باشد

هر که چون جام درین بزم تهی چشم افتاد
چشم پیوسته به دست دگرانش باشد

سرد مهری چه کند با دل آزاده ما؟
این نه سروی است که پروای خزانش باشد

تیر آهش ز دل سنگ ترازو گردد
هر که از قامت خم گشته کمانش باشد

می برد تربتش از نوحه گران گویایی
هر که گنجینه اسرار نهانش باشد

از ته دل چقدر خنده تواند کردن؟
نوبهاری که به دنبال، خزانش باشد

حسن غافل نشود از دل عاشق صائب
که کماندار توجه به نشانش باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.