هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند عشق، جستجوی معنوی، حیرت انسان در برابر هستی، و رابطه‌ی انسان با معشوق یا خدا می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند دوری و نزدیکی، حیرت، عشق و فداکاری در راه معشوق، و درک حقیقت وجود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۵۷

گرچه آن سرو روان در همه جا می باشد
نیست ممکن که توان یافت کجا می باشد

خلق را داروی بیهوشی حیرت برده است
ورنه او با همه کس در همه جا می باشد

نیست ممکن که ز من دور توانی گردید
عینک صافدلان دورنما می باشد

از سر کوی تو هرکس که کند عزم سفر
گر به فردوس رود رو به قفا می باشد

در دل ماست خیال تو و از ما دورست
عکس از آیینه در آیینه جدا می باشد

خضر در دامن صحرای طلب کمیاب است
ورنه در هر سیهی آب بقا می باشد

جگر سوخته صاحب نظران می دارند
مشک در ناف غزالان ختا می باشد

دل سنگ تو ز بیتابی ما آسوده است
قبله را کی خبر از قبله نما می باشد؟

نیست ممکن که به رویش نگشایند دری
هرکه در حلقه مردان خدا می باشد

سر آزاده و درد سر دولت، هیهات
تیغ بر فرق من از بال هما می باشد

رهنوردی که سبکبار ز دنیا گذرد
خار در رهگذرش دست دعا می باشد

هرکه جان داده درین راه، رسیده است به جان
دل هرکس که ز جا رفت بجا می باشد

از دم گرم تو صائب دل افسرده نماند
نفس سوختگان عقده گشا می باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.