هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی-عاشقانه از صائب تبریزی، به موضوعاتی مانند عشق، رهایی، رقص وجودی، و تقابل عقل و عشق میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر نمادین مانند مرغ قفس، لیلی و مجنون، و حلقههای ذکر، حالات روحانی و عاشقانه را به تصویر میکشد. متن پر از جنبش و تحرک است و حس شوریدگی و بیقراری عارفانه را منتقل میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانهی این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات نمادین و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی ادبی دارند.
غزل شمارهٔ ۳۴۷۲
عاشقان را دم تسلیم نفس می رقصد
مرغ آزاد چو گردد ز قفس می رقصد
ناله در انجمن وصل سرود طرب است
محمل لیلی از افغان جرس می رقصد
می برد دایره ذکر قرار از دلها
کوه اینجا به سبکروحی خس می رقصد
زاهد خشک درین حلقه اگر پای نهد
با گرانجانی ذاتی به هوس می رقصد
از هوادار بود گرمی هنگامه حسن
شکر اینجا به پر و بال مگس می رقصد
در سراپرده عقل است زمین گیر سپند
بزم عشق است که آنجا همه کس می رقصد
مطرب سوخته جانان نفس گرم بس است
شرر از زمزمه شعله خس می رقصد
اشک و آهم اثری کرده در آن دل کامروز
آب در دیده و در سینه نفس می رقصد
چون سپندی که به هنگامه مجمر افتد
هرکه آید به جهان، یک دو نفس می رقصد
عارف از چرخ ستمکار ندارد پروا
مست در حلقه زنجیر عسس می رقصد
شد خمش دایره گل ز تریهای خزان
دل همان در بر مرغان قفس می رقصد
به هوای دهن تنگ تو ای غنچه گل
روزگاری است که در سینه نفس می رقصد
خامه صائب اگر دست فشان شد چه عجب
این مقامی است که در وی همه کس می رقصد
مرغ آزاد چو گردد ز قفس می رقصد
ناله در انجمن وصل سرود طرب است
محمل لیلی از افغان جرس می رقصد
می برد دایره ذکر قرار از دلها
کوه اینجا به سبکروحی خس می رقصد
زاهد خشک درین حلقه اگر پای نهد
با گرانجانی ذاتی به هوس می رقصد
از هوادار بود گرمی هنگامه حسن
شکر اینجا به پر و بال مگس می رقصد
در سراپرده عقل است زمین گیر سپند
بزم عشق است که آنجا همه کس می رقصد
مطرب سوخته جانان نفس گرم بس است
شرر از زمزمه شعله خس می رقصد
اشک و آهم اثری کرده در آن دل کامروز
آب در دیده و در سینه نفس می رقصد
چون سپندی که به هنگامه مجمر افتد
هرکه آید به جهان، یک دو نفس می رقصد
عارف از چرخ ستمکار ندارد پروا
مست در حلقه زنجیر عسس می رقصد
شد خمش دایره گل ز تریهای خزان
دل همان در بر مرغان قفس می رقصد
به هوای دهن تنگ تو ای غنچه گل
روزگاری است که در سینه نفس می رقصد
خامه صائب اگر دست فشان شد چه عجب
این مقامی است که در وی همه کس می رقصد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.