هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از استعارهها و تشبیهات زیبا، مفاهیم عمیقی مانند تلخی و شیرینی زندگی، گذر زمان، و ارزش شادی و رهایی را بیان میکند. شاعر از عناصری مانند سرکه، شکر، گل، و موش برای انتقال مفاهیم استفاده کرده است. همچنین، به موضوعاتی مانند عشق، رنج، و جستجوی معنای زندگی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۹۴۸
ای کرده رو چو سِرکه، چه گَردد اَرْ بِخَندی؟
وَاللَّهْ زِ سِرکه رویی، تو هیچ بَرنَبَندی
تَلْخی سِتان، شِکَر دِهْ، سیلی بِنوش و سَر دِهْ
خندان بِمیر چون گُل، گَر زان که اَرْجُمندی
چون مو شُدهست آن مَهْ، در خنده است و قَهْقَه
چِتْ کَم شود که گَه گَه، از خویِ ماه رَندی
بِشْکُفته است شوره، تو غورهیی و غوره
آخِر تو جان نداری، تا چند مُسْتْمَندی؟
با کانِ غَم نشینی، شادی چگونه بینی؟
از موش و موش خانه، کِی یافت کَس بُلندی؟
بالایِ چَرخِ نیلی، یابَند جِبْرَئیلی
وَزْ خاکِ پایِ پاکان، یابَند بیگَزَندی
زان رنگِ روی و سیما، اسرارِ توست پیدا
کَنْدَر کدام کویی؟ چه یار میپَسَندی؟
چون چَشم میگُشایَد، در چَشمْ مینِمایَد
گَر زان که ریشِ گاوی، وَرْ شیرِ هوشْمَندی
قارونْ مِثالِ دَلْوی، در قَعْرِ چَهْ فروشُد
عیسی به بامِ گَردون، بِنْمود خوش کَمَنْدی
گَر دَلْو سَر بَرآرَد، جُز آبِ چَهْ ندارد
پاره شود، بِپوسَد، در ظُلْمَت و نَژَندی
ای لولیانِ لالا بالا پَریده بالا
وارَسته زین هَیولا، فارغ زِ چون و چندی
وَاللَّهْ زِ سِرکه رویی، تو هیچ بَرنَبَندی
تَلْخی سِتان، شِکَر دِهْ، سیلی بِنوش و سَر دِهْ
خندان بِمیر چون گُل، گَر زان که اَرْجُمندی
چون مو شُدهست آن مَهْ، در خنده است و قَهْقَه
چِتْ کَم شود که گَه گَه، از خویِ ماه رَندی
بِشْکُفته است شوره، تو غورهیی و غوره
آخِر تو جان نداری، تا چند مُسْتْمَندی؟
با کانِ غَم نشینی، شادی چگونه بینی؟
از موش و موش خانه، کِی یافت کَس بُلندی؟
بالایِ چَرخِ نیلی، یابَند جِبْرَئیلی
وَزْ خاکِ پایِ پاکان، یابَند بیگَزَندی
زان رنگِ روی و سیما، اسرارِ توست پیدا
کَنْدَر کدام کویی؟ چه یار میپَسَندی؟
چون چَشم میگُشایَد، در چَشمْ مینِمایَد
گَر زان که ریشِ گاوی، وَرْ شیرِ هوشْمَندی
قارونْ مِثالِ دَلْوی، در قَعْرِ چَهْ فروشُد
عیسی به بامِ گَردون، بِنْمود خوش کَمَنْدی
گَر دَلْو سَر بَرآرَد، جُز آبِ چَهْ ندارد
پاره شود، بِپوسَد، در ظُلْمَت و نَژَندی
ای لولیانِ لالا بالا پَریده بالا
وارَسته زین هَیولا، فارغ زِ چون و چندی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.