هوش مصنوعی: این متن عرفانی از مولانا جلال‌الدین رومی است که به مفاهیم عشق، هستی، غیب و نور می‌پردازد. در آن، هستی به عنوان دودی از آتش عشق توصیف شده است که حجاب بین انسان و حقیقت است. با گذر از این دود، انسان به نور حقیقت می‌رسد و به وحدت با وجود متعالی دست می‌یابد. متن همچنین به مفاهیمی مانند رهایی از مادیات، رسیدن به معرفت و اتحاد با عشق الهی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، زبان شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۴۹

در غَیْب هست عودی، کین عشقْ از اوست دودی
یک هستِ نیست رنگی، کَزْ اوست هر وجودی

هستی زِ غَیبْ رَسته، بر غَیبْ پَرده بَسته
وان غَیبْ هَمچو آتش، در پَرده‌‌هایِ دودی

دود اَرْ چه زاد زآتش، هم دود شُد حِجابَش
بُگْذَر زِ دودِ هستی، کَزْ دود نیست سودی

از دود گَر گُذشتی جانْ عینِ نور گشتی
جانْ شمع و تَنْ چو طَشْتی، جانْ آب و تَنْ چو رودی

گَر گَردِ پَست شُسْتی، قُرصِ فَلَک شِکَستی
در نیست بَرشِکَستی، برهست‌ها فُزودی

بِشْکَستی از نَری او، سَدِّ سِکَندری او
زَافْرِشته و پَری اوْ، روبَندها گُشودی

مُلْکَش شُدی مُهَیّا، از فَرشْ تا ثُریّا
از زیرِ هفت دریا، دُرِّ بَقا رُبودی

رفتی لَطیف و خُرَّم، زان سو زِ خُشک و از نَم
در عشقْ گشته مَحْرَم، با شاهِدی بَسودی

تبریزِ شَمسِ دینی، گَر دارَدَش امینی
با دیدهٔ یَقینی در غَیب وانِمودی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.