هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غمگین، از عشق نافرجام، درد دل، و رنجهای عاشق سخن میگوید. شاعر از بیتوجهی معشوق، ناکامیها، و اندوه درونی خود مینالد و با تصاویری مانند پروانه و شمع، سرو و فاخته، و فرهاد و شیرین، احساسات خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین، استفاده از استعارههای پیچیده و واژگان ادبی که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند رنج عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۳۵۳۹
غم محال است که تدبیر دل من نکند
این نه برقی است که دلسوزی خرمن نکند
سرو چون قامت عاشق طلبی جلوه دهد
چه کند فاخته گر طوق به گردن نکند؟
ما و فرهاد به یک زخم ز عالم شده ایم
خون ما خواب به افسانه دشمن نکند
همه شب ناخن من با دل من در جنگ است
چه کند صیقل اگر آینه روشن نکند؟
بال پروانه ما شمع تجلی طلب است
عشقبازی به جگرگوشه گلخن نکند
بس که غم قفل به دلهای پریشان زده است
غنچه ای در دل شب یاد شکفتن نکند
چشم صائب ز جمال تو چنان معمورست
که توجه به گل و لاله ایمن نکند
این نه برقی است که دلسوزی خرمن نکند
سرو چون قامت عاشق طلبی جلوه دهد
چه کند فاخته گر طوق به گردن نکند؟
ما و فرهاد به یک زخم ز عالم شده ایم
خون ما خواب به افسانه دشمن نکند
همه شب ناخن من با دل من در جنگ است
چه کند صیقل اگر آینه روشن نکند؟
بال پروانه ما شمع تجلی طلب است
عشقبازی به جگرگوشه گلخن نکند
بس که غم قفل به دلهای پریشان زده است
غنچه ای در دل شب یاد شکفتن نکند
چشم صائب ز جمال تو چنان معمورست
که توجه به گل و لاله ایمن نکند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.