هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، به بیان احساسات عاشقانه، درد فراق، و اضطراب ناشی از عشق می‌پردازد. شاعر از عناصر طبیعت مانند باران، ستاره، آفتاب، و ابر برای توصیف حالات درونی خود استفاده می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند شرم، رحمت، و غم نیز در اشعار به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تشبیه‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۷۱۹

چنان کز آن لب خامش عتاب می بارد
ز آرمیدن ما اضطراب می بارد

ترست از عرق شرم چهره تو مدام
ستاره دایم ازین آفتاب می بارد

به چشم عاشق لب تشنه سبزه لب جوست
اگرچه زهر ز تیغ عتاب می بارد

که گفته است در ابر سفید باران نیست؟
که شرم حسن ز روی نقاب می بارد

دگر کدام جگر تشنه را گداخته است؟
که آب رحم ز موج سراب می بارد

کمر به خون که بسته است تیغ غمزه او؟
که همچو جوهر ازو پیچ و تاب می بارد

ز خنده که فتاده است در دلم آتش؟
که جای اشک، نمک زین کباب می بارد

ز غافلان چه توقع، که در زمانه ما
ز روی دولت بیدار خواب می بارد

ز گریه منع دل داغدار نتوان کرد
ز گوهری که یتیم است آب می بارد

خیال روی که در دل گذشت صائب را؟
که دیگر از دم گرمش گلاب می بارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.