هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از نرسیدن پاسخ نامه‌اش، بی‌وفایی زمانه و دوری از معشوق شکایت می‌کند. او از بی‌توجهی نسیم و باد بهار به رنج‌هایش می‌نالد و دل‌سوزی خود را در فراق یار بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به ارزش فقر و بی‌اعتنایی به دنیا دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۷۱۸

جواب نامه ما را صبا نمی آرد
به چشم، کاغذی از توتیا نمی آرد

زمانه ای است که باد بهار با آن لطف
به سبزه مژده نشو و نما نمی آرد

نسیم برق عنان را چه پیش آمده است؟
که رو به کلبه احزان ما نمی آرد

به پرسشی نکند یاد، تلخکامان را
لب تو حق نمک را بجا نمی آرد

ازان سبب دل سوزن همیشه سوراخ است
که تاب دوری آهن ربا نمی آرد

چرا نسیم سر زلف در دل شبها
مرا به خاطر آن بیوفا نمی آرد؟

جواب نامه جانسوز شکوه ناکان را
به دست برق بده گر صبا نمی آرد

به ترک فقر، کلاه کسی سزاوارست
که سر فرود به بال هما نمی آرد

مجو ز سینه اغیار داغ غم صائب
زمین شور گل مدعا نمی آرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.