هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به مفاهیمی مانند عشق، جدایی، معرفت نفس، و رهایی از تعلقات دنیوی می‌پردازد. شاعر از درد فراق، بی‌قراری عشق، و بی‌اعتباری دنیا سخن می‌گوید و به دنبال یافتن حقیقت درونی است.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر دارند و ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشند.

غزل شمارهٔ ۳۷۲۳

کسی که با تو نشد آشنا که را دارد؟
ترا کسی که ندارد چه آشنا دارد؟

فغان که تاج سر من شده است همچو حباب
تعینی که ز دریا مرا جدا دارد

به راستی ز فلک پیش می توان افتاد
ز نیل می گذرد هرکه این عصا دارد

ز خود برون شده را نقش پا نمی باشد
عبث سر از پی ما عقل نارسا دارد

به خون تپیدن من دورباش عشق بس است
ز پیچ و تاب من این گنج اژدها دارد

حضور سایه دیورا خویش هرکس یافت
حذر ز سایه بال و پر هما دارد

سفینه ای که به دریای بیکنار افتاد
چه احتیاج به تدبیر ناخدا دارد؟

ترحم است درین بوستان بر آن طاوس
که چشم بد ز پر و بال در قفا دارد

شده است خواب به مخمل حرام از غیرت
ز نقشهای مرادی که بوریا دارد

ز خوردن دل ما نیست عشق را سیری
که بیشتر ز دهن تیغ اشتها دارد

چرا چو زلف نیفتم به پای او صائب؟
مرا که لذت افتادگی بپا دارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.