هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از حالات روحی و عرفانی خود سخن می‌گوید. او از تجربه‌های معنوی و عشق الهی صحبت می‌کند و از خواننده می‌خواهد که به جای دنبال کردن دنیا، به سمت حقیقت و عشق الهی حرکت کند. شاعر از حالات مستی معنوی و از دست دادن خود در عشق الهی سخن می‌گوید و از خواننده می‌خواهد که از خشم و غرور دوری کند و به سمت نور حقیقت حرکت کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی معنوی و از دست دادن خود در عشق الهی نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۲۹۶۹

بویِ کَباب داری، تو نیز دلْ کَبابی
در تو هر آنچه گُم شُد، در ماشْ بازیابی

زین سَر چو زنده باشی، تو سَرفَکَنده باشی
خود را چو بنده باشی، ما را دِگَر نَیابی

ای خواجه تَرکِ رَهْ کُن، ما را حَدیثِ شَهْ کُن
بُگْشا دَهان و اَه کُن، گر مَستِ آن شرابی

دوشَم نِگارِ دِلْبَر، می‌داد جامْ از زَر
گفتا بِکَش تو دیگر، گر مَستِ نیم خوابی

گفتم که بَرنخیزم، گفتا که بَرسِتیزَم
هم بر سَرَت بِریزَم، گَر مَستی و خرابی

چون ریخت بر من آن را، دیدم فَنا جهان را
عالَم چو بَحْرِ جوشان، من گشته مُرغِ آبی

ای خواجه خَشمْ بِنْشان، سَر را دِگَر مَپیچان
ما را چه جُرم باشد، گَر ز آنک دَرنیابی؟

سِرِّ اِله گفتم، در قَعْرِ چاه گفتم
مَهْ را سیاه گفتم، چون مَحْرَمِ نِقابی

ای خواجه صَدْرِ عالی تا تو دَرین حَوالی
گَهْ بَستهٔ سوالی، گَه خستهٔ جوابی

ای شَمسِ حَقِّ تبریز، بَستَم دَهان، اَزیرا
هر دیده بَرنَتابَد نورَت، چو آفتابی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.