۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۴۵

صراحیی که دم صبح قلقلی دارد
چو بلبلی است که مد نظر گلی دارد

زبان شانه ز وصفش به یکدیگر پیچید
کجا بهشت چو آن زلف سنبلی دارد؟

سرم ز شعله سودا چو دود می نگرد
مگر دلم سر پیوند کاکلی دارد؟

ز حال صائب و نومیدیش چه می پرسی
نمی رسد به تو دستش، توکلی دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.