۲۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۴۹

چه باک دانه خال از گزند می دارد؟
ز چشم زخم چه پروا سپند می دارد؟

اگر ز ناله من آن طبیب خوشدل نیست
چرا همیشه مرا دردمند می دارد؟

به گرد آهوی وحشی نمی رسد فریاد
دل رمیده چه پروای پند می دارد؟

فتاده است چو بادام هرکه چرب زبان
همیشه بستر و بالین ز قند می دارد

ملال خاطر هرکس به قدر همت اوست
که چین به قدر بلندی کمند می دارد

هلاک نرگس جادوی او شوم صائب
که زنده ام به نگاه کشند می دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.