هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های زندگی خود سخن می‌گوید، از ملامت‌های فلک و ناملایمات روزگار شکایت دارد، اما در عین حال به عشق و امید نیز اشاره می‌کند. او از تلخی‌ها و سختی‌ها می‌گوید، اما در نهایت به عشقی اشاره می‌کند که او را دگرگون کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و درک ادبی دارند که مناسب سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۳۷۷۶

ز بس که سنگ ملامت فلک به کارم کرد
نهفته در جگر سنگ چون شرارم کرد

برس به داد من ای ساقی گران تمکین
که توبه منفعل از روی نوبهارم کرد

ز آب من جگر تشنه ای نشد سیراب
چه سود ازین که فلک لعل آبدارم کرد؟

ز برگریز مرا چون شکوفه باکی نیست
که پیشتر ز خزان خرج نوبهارم کرد

چه کرده بود دل شیشه جان من، که قضا
ز روی سخت فلک آهنین حصارم کرد

ازان محیط گرامی همین خبر دارم
که همچو سیل سبکسیر بیقرارم کرد

دویده بود به عالم سبک عنانی من
گران رکابی درد تو پایدارم کرد

لبش به یک سخن تلخ ساخت بیدارم
ز تلخی این می پر زور هوشیارم کرد

ز حرف شکوه لبم بود تیغ زهرآلود
به یک تبسم دزدیده شرمسارم کرد

ز کم عیاری من سکه روی می تابید
گداز بوته عشق تو خوش عیارم کرد

مرا به حال خود ای عشق بیش ازین مگذار
که بیغمی یکی از اهل روزگارم کرد!

همان ز پرده دل گشت جلوه گر صائب
کسی که خون به دل از درد انتظارم کرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.