هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به موضوعاتی مانند عشق، رنج‌های دل، طبیعت و ناپایداری رنگ‌ها در زندگی می‌پردازد. شاعر با بیان ظریف احساسات و ارتباط آن با عناصر طبیعی مانند گل، نسیم و رنگ‌ها، عمق عواطف انسانی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۸۰۰

ز کاوش دلم آزار رنگ می بازد
به پای من چو رسد خار رنگ می بازد

اگر ز نغمه سیراب، پرده بردارم
هزار غنچه منقار رنگ می بازد

نسیم شوخ می پرده در چو تند شود
به سینه غنچه اسرار رنگ می بازد

به او چه از دل خونین خود سخن گویم؟
که حرف بر لب اظهار رنگ می بازد

شکسته رنگ نگشتی ز عشق، ای بیدرد
ز عشق، چهره دیوار زنگ می بازد

ز ساده لوحی اگر با رخش حریف شود
گل شکفته (چه) بسیار رنگ می بازد

کسی چه تحفه به بازار روزگار برد؟
که گل ز سردی بازار رنگ می بازد

اگر به صورت دیبا نگاه تلخ کنی
ز چهره تا گل دستار رنگ می بازد

چه حرف از گل تسبیح می زنی صائب؟
خمش که سنبل زنار رنگ می بازد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.