هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره ناتوانی در تغییر شرایط و غم‌های زندگی است. شاعر از ناتوانی در ریشه‌کن کردن غم، ترس از مکافات، و تمایل به گریز از واقعیت‌های تلخ سخن می‌گوید. همچنین، او به قدرت خود در تخریب و تغییر اشاره می‌کند، اما ترجیح می‌دهد از آن استفاده نکند. در نهایت، شاعر به ارزش همراهی با دوستان صائب اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به ناامیدی و تخریب نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۷۹۹

نه پشت پای بر اندیشه می توانم زد
نه این درخت غم از ریشه می توانم زد

به خصم گل زدن از دست من نمی آید
وگرنه بر سر خود تیشه می توانم زد

خوشم به زندگی تلخ همچو می، ورنه
برون چو رنگ ازین شیشه می توانم زد

چه نسبت است به میراب جوی شیر مرا؟
به تیشه من رگ اندیشه می توانم زد

ز چشم شیر مکافات نیستم ایمن
وگرنه برق بر این بیشه می توانم زد

ازان ز خنده نیاید لبم بهم چون جام
که بوسه بر دهن شیشه می توانم زد

اگر ز طعنه عاجزکشی نیندیشم
به قلب چرخ جفاپیشه می توانم زد

ندیده است جگرگاه بیستون در خواب
گلی که من به سر تیشه می توانم زد

خوش است پیش فتادن ز همرهان صائب
وگرنه گام به اندیشه می توانم زد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.