۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۵۶

خوشا دلی که دراودرد را گذر باشد
خوشا سری که سزاوار دردسر باشد

شرربه آتش وشبنم به بوستان برگشت
دل رمیده ما چند در سفر باشد

بساز با جگر تشنه چون شدی مجنون
که آب دانه زنجیر از جگر باشد

زجدوجهد گذر کن که در طریق فنا
حجاب اول پروانه بال وپر باشد

زنقش بادبه دست است موج دریا را
صدف زساده دلی مخزن گهر باشد

نصیب چرب زبانان شود حلاوت عمر
همیشه صحبت بادام با شکر باشد

غم زمانه به بی حاصلان ندارد کار
زنند سنگ به نخلی که بارور باشد

کجا زسنگ ملامت غمین شوم صائب
مرا که تیشه به سر سایه کمر باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.