هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیان‌گر ناامیدی و اندوه شاعر از شرایط نابسامان دنیا و ناپایداری امور است. او از بی‌ثباتی زندگی، ناتوانی عقل در توصیف عشق، و فریبندگی دنیا سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به دردهای درونی و ناشناخته‌ماندن رنج‌هایش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه متن برای سنین پایین مناسب نیست.

غزل شمارهٔ ۳۸۶۳

مرا امید نشاط از سپهر چون باشد
که ماه عید در او نعل واژگون باشد

چه خون که در دل نظارگی کند نگهش
بیاض نرگس چشمی که لاله گون باشد

عرق ز روی تو بی اختیار می ریزد
در آفتاب قیامت ستاره چون باشد

زبان عقل در اوصاف عشق کوتاه است
که صبحدم علم شمع سرنگون باشد

چنان که تنگی دلها به فراخور عقل
گشاد سینه به اندازه جنون باشد

فریب ساحل ازین بحر بیکنار مخور
که هر سفینه در او نعل واژگون باشد

چرا چولاله کنم شکوه تنک ظرفی
مرا که داغ درون زینت برون باشد

ز سنگ لاله دلمرده خیمه بیرون زد
چراغ زنده دلان زیر خاک چون باشد

فغان که دیده رهبرشناس نیست ترا
وگرنه ذره به خورشید رهنمون باشد

کجا زناله صائب دلت به درد آید؟
وگرنه که گوش به آواز ارغنون باشد

غنیمت است که غمخانه جهان صائب
غمی نداشت که از صبر ما فزون باشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.