هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، احساسات عمیق شاعر را درباره عشق، رنج، و امید به حمایت معشوق بیان میکند. شاعر از گلستان دل، سوختگی عشق، و نیاز به پاسبان حمایتگر سخن میگوید و با تصاویری مانند آب حیات، عقیق لب، و خدنگ قضا، حالات روحی خود را ترسیم میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی تصاویر شعری (مانند «نفس خونچکان» یا «خدنگ قضا») ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۳۸۶۲
دل گشاده من گلستان من باشد
سراب من نفس خونچکان من باشد
به شرح حال به حرف احتیاج نیست مرا
که بوی سوختگی ترجمان من باشد
لب سؤال به آب حیات تر نکنم
اگر عقیق لبت در دهان من باشد
به بال کاغذی از بحرآتشین گذرم
حمایت تو اگر پاسبان من باشد
نیم زشیشه دلان کز عتاب اندیشم
که حرف سخت تو رطل گران من باشد
زنارسایی طالع به خاک می افتد
اگر خدنگ قضا در کمان من باشد
چو زلف سایه بالش فتد شکسته به خاک
اگر غذای هما استخوان من باشد
ز بوی گل نفسم گلستان شود صائب
اگر نسیم سحر مهربان من باشد
سراب من نفس خونچکان من باشد
به شرح حال به حرف احتیاج نیست مرا
که بوی سوختگی ترجمان من باشد
لب سؤال به آب حیات تر نکنم
اگر عقیق لبت در دهان من باشد
به بال کاغذی از بحرآتشین گذرم
حمایت تو اگر پاسبان من باشد
نیم زشیشه دلان کز عتاب اندیشم
که حرف سخت تو رطل گران من باشد
زنارسایی طالع به خاک می افتد
اگر خدنگ قضا در کمان من باشد
چو زلف سایه بالش فتد شکسته به خاک
اگر غذای هما استخوان من باشد
ز بوی گل نفسم گلستان شود صائب
اگر نسیم سحر مهربان من باشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.