هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیهات زیبا، احساسات عاشقانه و عرفانی خود را بیان میکند. او از عناصر طبیعت و اساطیر برای توصیف عشق و هجران استفاده میکند و به مفاهیمی مانند عشق، هجران، عرفان و فلسفه میپردازد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۲۹۸۳
ای ساقییی که آن میِ اَحْمَر گرفتهیی
وِیْ مُطربی که آن غَزَلِ تَر گرفتهیی
ای زُهرهیی که آتش در آسْمان زَدی
مرّیخ را بگو که چه خَنجَر گرفتهیی؟
از جان و از جهان، دلِ عاشق رُبودهیی
الْحَقْ شکارِ نازک و لاغَر گرفتهیی
ای هَجْرِ تو زِ روز قیامَت درازتَر
این چه قیامتیست که از سَر گرفتهیی؟
ای آسْمان چو دورِ نَدیمانْش دیدهیی
در دورِ خویش، شَکلِ مُدَوَّر گرفتهیی
پیلانِ شیردل چو کَفَت را مُسَخَّرند
این چند پَشْه را چه مُسَخَّر گرفتهیی؟
هان ای فقیر روزِ فقیری گِله مَکُن
زیرا که صد چو مُلْکَتِ سَنْجَر گرفتهیی
ای رویِ خویش دیده تو در رویِ خوبِ یار
آیینهیی عظیم مُنَوَّر گرفتهیی
ای دل طَپان چرایی چون بَرگ هر دَمی
چون دامَنِ بهارِ مُعَنْبَر گرفتهیی؟
ای چَشم گریه چیست به هر ساعتی تو را
چون کُحْل از مَسیحِ پَیَمبَر گرفتهیی؟
هجده هزار عالَم اگر مِلْکِ تو شود
بیرویِ دوست، چیزِ مُحَقَّر گرفتهیی
داری تَکی که بُگْذری از خِنگِ آسْمان
کاهِل چرا شُدی، صِفَتِ خَر گرفتهیی؟
خامُش کُن و زبانِ دِگَر گو و رَسمِ نو
این رَسمِ کُهنه را چه مُکَرَّر گرفتهیی؟
وِیْ مُطربی که آن غَزَلِ تَر گرفتهیی
ای زُهرهیی که آتش در آسْمان زَدی
مرّیخ را بگو که چه خَنجَر گرفتهیی؟
از جان و از جهان، دلِ عاشق رُبودهیی
الْحَقْ شکارِ نازک و لاغَر گرفتهیی
ای هَجْرِ تو زِ روز قیامَت درازتَر
این چه قیامتیست که از سَر گرفتهیی؟
ای آسْمان چو دورِ نَدیمانْش دیدهیی
در دورِ خویش، شَکلِ مُدَوَّر گرفتهیی
پیلانِ شیردل چو کَفَت را مُسَخَّرند
این چند پَشْه را چه مُسَخَّر گرفتهیی؟
هان ای فقیر روزِ فقیری گِله مَکُن
زیرا که صد چو مُلْکَتِ سَنْجَر گرفتهیی
ای رویِ خویش دیده تو در رویِ خوبِ یار
آیینهیی عظیم مُنَوَّر گرفتهیی
ای دل طَپان چرایی چون بَرگ هر دَمی
چون دامَنِ بهارِ مُعَنْبَر گرفتهیی؟
ای چَشم گریه چیست به هر ساعتی تو را
چون کُحْل از مَسیحِ پَیَمبَر گرفتهیی؟
هجده هزار عالَم اگر مِلْکِ تو شود
بیرویِ دوست، چیزِ مُحَقَّر گرفتهیی
داری تَکی که بُگْذری از خِنگِ آسْمان
کاهِل چرا شُدی، صِفَتِ خَر گرفتهیی؟
خامُش کُن و زبانِ دِگَر گو و رَسمِ نو
این رَسمِ کُهنه را چه مُکَرَّر گرفتهیی؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.