هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از استعارههای پیچیده و تصاویر شاعرانه برای بیان مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی استفاده میکند. شاعر از مرغان و دامها به عنوان نمادهایی برای توصیف وضعیت انسان در جهان و رابطهاش با حقیقت و عشق الهی سخن میگوید. همچنین، مفاهیمی مانند صبر، توبه، جفا، و خشم به شیوهای نمادین بیان شدهاند. متن به بررسی رابطهی انسان با جهان، خودش، و خدا میپردازد و از تصاویر طبیعت و عناصر مختلف برای انتقال مفاهیم استفاده میکند.
رده سنی:
18+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان شاعرانه ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۹۸۴
ای مُرغ گیر دامِ نَهانی نَهادهیی
بر رویِ دام، شَعْرِ دُخانی نَهادهیی
چندین هزار مُرغ بدین فَن بِکُشتهیی
پَرهایِ کُشته بَهرِ نشانی نهادهیی
مُرغانِ پاسْبانِ تو هَیهای میزَنند
درهایْ هویَشان، چه مَعانی نَهادهیی
مُرغانِ تشنه را، به خَراباتِ قُربِ خویش
خُمها و بادههایِ مُعانی نَهادهیی
آن خُنْب را که ساقی و مَستیش بود نَبُرد
از بَهرِ شب رُوی که تو دانی نَهادهیی
در صَبر و توبه عِصْمَتِ اِسْپَر سِرِشتهیی
وَنْدَر جَفا و خشمْ سِنانی نَهادهیی
بیزَحمَتِ سِنان و سِپَر، بَهرِ مُخلِصان
مُلْکی درونِ سَبْعِ مَثانی نَهادهیی
زیرِ سَوادِ چَشم، رَوان کرده موجِ نور
وَنْدَر جهانِ پیر، جوانی نَهادهیی
در سینه کَزْ مُخَیِّله تصویر میرَوَد
بیکِلْک و بیبَنان، تو بَنانی نَهادهیی
چندین حِجابِ لَحْم و عَصَب بَر فَرازِ دل
دل را نُفوذ و سیرِ عیانی نَهادهیی
غَمْزه عَجَب تَر است که چون تیر میپَرَد
یا ابرویی که بَهرِ کَمانی نَهادهیی؟
اخلاقِ مُختلف چو شراباتِ تَلْخ و نوش
در جسمهایِ هَمچو اَوانی نَهادهیی
وین شَربَتِ نَهانْ مُتِرشِّح شُد از زبان
سَرجوشِ نُطْق را بَلَسانی نَهادهیی
هر عین و هر عَرَض، چو دَهان بَسته غُنچهییست
کان را حِجابِ مَهْدِ غَوانی نَهادهیی
روزی که بِشْکُفانی، و آن پَرده بَرکَشی
ای جانِ جانِ جان که تو جانی نَهادهیی
دلهایِ بیقرار بِبینَد که در فِراق
از بَهرِ چه نیاز و کَشانی نَهادهیی
خاموش تا بگوید آن جانِ گفتهها
این چه دراز شَعْبده خوانی نَهادهیی؟
بر رویِ دام، شَعْرِ دُخانی نَهادهیی
چندین هزار مُرغ بدین فَن بِکُشتهیی
پَرهایِ کُشته بَهرِ نشانی نهادهیی
مُرغانِ پاسْبانِ تو هَیهای میزَنند
درهایْ هویَشان، چه مَعانی نَهادهیی
مُرغانِ تشنه را، به خَراباتِ قُربِ خویش
خُمها و بادههایِ مُعانی نَهادهیی
آن خُنْب را که ساقی و مَستیش بود نَبُرد
از بَهرِ شب رُوی که تو دانی نَهادهیی
در صَبر و توبه عِصْمَتِ اِسْپَر سِرِشتهیی
وَنْدَر جَفا و خشمْ سِنانی نَهادهیی
بیزَحمَتِ سِنان و سِپَر، بَهرِ مُخلِصان
مُلْکی درونِ سَبْعِ مَثانی نَهادهیی
زیرِ سَوادِ چَشم، رَوان کرده موجِ نور
وَنْدَر جهانِ پیر، جوانی نَهادهیی
در سینه کَزْ مُخَیِّله تصویر میرَوَد
بیکِلْک و بیبَنان، تو بَنانی نَهادهیی
چندین حِجابِ لَحْم و عَصَب بَر فَرازِ دل
دل را نُفوذ و سیرِ عیانی نَهادهیی
غَمْزه عَجَب تَر است که چون تیر میپَرَد
یا ابرویی که بَهرِ کَمانی نَهادهیی؟
اخلاقِ مُختلف چو شراباتِ تَلْخ و نوش
در جسمهایِ هَمچو اَوانی نَهادهیی
وین شَربَتِ نَهانْ مُتِرشِّح شُد از زبان
سَرجوشِ نُطْق را بَلَسانی نَهادهیی
هر عین و هر عَرَض، چو دَهان بَسته غُنچهییست
کان را حِجابِ مَهْدِ غَوانی نَهادهیی
روزی که بِشْکُفانی، و آن پَرده بَرکَشی
ای جانِ جانِ جان که تو جانی نَهادهیی
دلهایِ بیقرار بِبینَد که در فِراق
از بَهرِ چه نیاز و کَشانی نَهادهیی
خاموش تا بگوید آن جانِ گفتهها
این چه دراز شَعْبده خوانی نَهادهیی؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.