هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از احساسات خود نسبت به معشوق سخن می‌گوید. او از شکستگی پا، افتادگی سر شبنم به آفتاب، و نگاه نکردن به آفتاب عارض معشوق با وجود اشک‌هایش می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به نامه‌های بی‌پاسخ و لطف معشوق دارد که او را به حضور خود می‌رساند. در نهایت، شاعر از گریه و قطع نگاه خود در گلشن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۸۸۷

مرا شکستگی پا به آن جناب رساند
فتادگی سر شبنم به آفتاب رساند

ندوختم نظر از آفتاب عارض او
اگر چه خانه چشم مرا به آب رساند

همان که شست ز خاط جواب نامه من
هزاره نامه ننوشته را جواب رساند

زهر که گرد برآورد آن سبک جولان
ز راه لطف به پابوس آن رکاب رساند

زگریه قطع نظر چون کنم در این گلشن
که چشم تر سرشبنم به آفتاب رساند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.