۲۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۰۸

اگر ز چهره داغم نقاب بردارند
جهانیان نظر از آفتاب بردارند

چنان مکن که به حال خودت گذارد عشق
نه دوستی است که دست از کباب بردارند

ز چشم شور تماشاییان مشو غافل
که رنگ نشأه ز روی شراب بردارند

ز شرم وصل شدم آب دوستان چه شدند
که نخل موم من از آفتاب بردارند

اگر به مجلس روحانیان رسی صائب
بگو که قسمت ما را شراب بردارند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.