۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۹۴۳

کسی برون سرازین بحربیکرانه کند
که سربه اره پشت نهنگ شانه

زمانه روی گل سرخ را بر آتش داشت
سزای آن که شکرخند بیغمانه کند

ز جوش گل نفس غنچه پردگی شده است
چگونه مرغ درین گلشن آشیانه کند

شکر به چاشنی زهر عادتی نرسد
زمانه ساز چه اندیشه از زمانه کند

شدم مقیم به دشت جنون چه دانستم
که موج ریگ روان کار تازیانه مند

به نخل خامه صائب شکستگی مرساد
که اختراع غزلهای عاشقانه کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.