هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم، اندوه و رنج‌های درونی سخن می‌گوید. شاعر از دردهای عاطفی و ذهنی خود می‌نالد و احساس ضعف و ناتوانی در برابر مشکلات را بیان می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند عشق، رنج‌کشی و ناامیدی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج نیاز به درک بالاتری از زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۴۰۷۲

کم کم دل مرا غم واندیشه می خورد
این باده عاقبت سر این شیشه می خورد

مسدود چون کنم که درین تنگنا مرا
بادی به دل ز روزن اندیشه می خورد

خون دل است روزی غم پیشگان فکر
بیچاره آن که روزی ازین پیشه می خورد

ضعفم رسیده است به جایی که پای من
از موجه هوا به دم تیشه می خورد

جایی که خون ز ناخن خورشید می چکد
فرهاد ساده لوح غم تیشه می خورد

نخلی است آسمان که دل ماست ریشه اش
این نخل سرکش آب ازین ریشه می خورد

پرورده اند شیشه افلاک را به زهر
بیچاره آن که زخمی ازین شیشه می خورد

موقوف یک پیاله بود زهد خشک من
از چشم شیر برق به این بیشه می خورد

صائب کجا رسد به هما استخوان ما
ما را چنین که آتش اندیشه می خورد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.