هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد و رنج عشق ناکام، انتظار و ناامیدی است. شاعر از نرسیدن به معشوق، بی‌پایانی شکایت‌ها و سختی‌های عشق می‌گوید و با تصاویر زیبا مانند ساغر، چشمه حیوان، طومار شکوه و کشتی شکسته، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق، ناامیدی و درد عشق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۹۱

هر ساغری به آن لب خندان نمی رسد
هر تشنه لب به چشمه حیوان نمی رسد

آه من است در دل شبهای انتظار
طومار شکوه ای که به پایان نمی رسد

عاشق کجا وبوسه آن لعل آبدار
آب گهر به خار مغیلان نمی رسد

از جوش عاشقان نشود تنگ خلق عشق
تنگی ز کاروان به بیابان نمی رسد

کا مرا به مرگ نخواهد گذاشت عشق
این کشتی شکسته به طوفان نمی رسد

در کشوری که پاره دل خرج می شود
انگشتری به داد سلیمان نمی رسد

وقت خوشی چو روی دهد مغتنم شمار
دایم نسیم مصر به کنعان نمی رسد

کوتاهی از من است نه از سرو ناز من
دست ز کار رفته به دامان نمی رسد

هرچند صبح عید ز دل زنگ می برد
صائب به فیض چاک گریبان نمی رسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.