هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی است که به زیباییهای معشوق، درد عشق، و مفاهیم عمیق زندگی میپردازد. شاعر از زیباییهای طبیعت و معشوق سخن میگوید و درد عشق و بندگی را توصیف میکند. همچنین، مفاهیمی مانند رضایت، تقدیر، و گذر عمر نیز در آن دیده میشود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۴۱۰۲
مستانه سرو قامت او در خرام شد
طوق گلوی فاختگان خط جام شد
هر چند عشق دشمن کام است ازان دولب
قانع نمی توان به جواب سلام شد
شد شوق من به الفت لیلی یکی هزار
هر وحشیی که با من دیوانه رام شد
صید حرم نیم به چه جرم ای فرشته خوی
آب حلال تیغ تو بر من حرام شد
گردید طوق فاختگان طوق بندگی
روزی که سرو قامت او را غلام شد
ته جرعه ای که لعل تو برکاینات ریخت
در ساغر فلک شفق صبح وشام شد
زین پیش شغل عشق به خاصان نمی رسد
در روزگار حسن تو این شیوه عام شد
در دامگاه حادثه بال شکسته ام
از بس که ماند ناخنه چشم دام شد
ریگ روان حرص ندارد زمین پاک
کار گهر به قطره آبی تمام شد
زنهار سر ز گوشه عزلت برون میار
خون می خورد چو تیغ برون از نیام شد
دل خوردن است قسمت کامل که ماه نو
روزی خورد ز پهلوی خود چون تمام شد
بتوان گسست زود ز هم دام سست را
غمگین مباش کار تو گر بی نظام شد
صائب ز شکر تیغ شهادت مبند لب
کاین عمر پنج روزه ازو مستدام شد
طوق گلوی فاختگان خط جام شد
هر چند عشق دشمن کام است ازان دولب
قانع نمی توان به جواب سلام شد
شد شوق من به الفت لیلی یکی هزار
هر وحشیی که با من دیوانه رام شد
صید حرم نیم به چه جرم ای فرشته خوی
آب حلال تیغ تو بر من حرام شد
گردید طوق فاختگان طوق بندگی
روزی که سرو قامت او را غلام شد
ته جرعه ای که لعل تو برکاینات ریخت
در ساغر فلک شفق صبح وشام شد
زین پیش شغل عشق به خاصان نمی رسد
در روزگار حسن تو این شیوه عام شد
در دامگاه حادثه بال شکسته ام
از بس که ماند ناخنه چشم دام شد
ریگ روان حرص ندارد زمین پاک
کار گهر به قطره آبی تمام شد
زنهار سر ز گوشه عزلت برون میار
خون می خورد چو تیغ برون از نیام شد
دل خوردن است قسمت کامل که ماه نو
روزی خورد ز پهلوی خود چون تمام شد
بتوان گسست زود ز هم دام سست را
غمگین مباش کار تو گر بی نظام شد
صائب ز شکر تیغ شهادت مبند لب
کاین عمر پنج روزه ازو مستدام شد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.