۲۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۱۲۴

نه آسمان سبو کش میخانه تواند
در حلقه تصرف پیمانه تواند

چندان که چشم کار کند در سواد خاک
مردم خراب نرگس مستانه تواند

گردنکشان شیشه وافتادگان جام
در زیر دست ساقی میخانه تواند

نه آسمان ز طاق بلند تو شیشه ای است
این خاک طینتان همه پیمانه تواند

آن خسروان که روز بزرگی کنند خرج
چون شب شود گدای در خانه تواند

جمعی کز آشنایی عالم بریده اند
در جستجوی معنی بیگانه تواند

ما خود چه ذره ایم که خورشید طلعتان
با روی آتشین همه پروانه تواند

آزادگان که سر به فلک در نیاورند
در آرزوی دام تو ودانه تواند

صائب بگو که پرده شناسان روزگار
از دل تمام گوش به افسانه تواند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.