هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و عاشقانه از صائب تبریزی، به موضوعاتی مانند عشق، فداکاری، رنج، و عرفان میپردازد. شاعر از عاشقانی سخن میگوید که بار درد معشوق را بر دل نهادهاند و از دنیا و بهشت گذر کردهاند. همچنین، اشارههایی به مفاهیمی مانند تسلیم، قربانی، و جستجوی حقیقت دارد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و فداکاری ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۴۱۳۹
جمعی که بار درد تو بر دل نهاده اند
چون راه سر به دامن منزل نهاده اند
در دامن مراد دو عالم نمی زنند
دستی که عاشقان تو بر دل نهاده اند
پاکند ازان ز عیب نکویان که پیش رو
چندین هزار آینه دل نهاده اند
این خواب راحتی که به درویش داده اند
با تاج وتخت شاه مقابل نهاده اند
جمعی که واقفند ز خوی تو همچو شمع
از سر گذشته پای به محفل نهاده اند
عذر به خون تپیدن خود کشتگان عشق
برگردن مروت قاتل نهاده اند
رم می کند ز سایه دیوانه کوه غم
این بار را به مردم عاقل نهاده اند
سیر بهشت در گره غنچه می کنند
آنان که دل به عقده مشکل نهاده اند
بر جبهه منور خورشید داغ عشق
مهر نبوتی است که بر گل نهاده اند
از ملک بی نشان به فلاخن نهد ترا
سنگی که در ره تو ز منزل نهاده اند
حال گهر مپرس که از گوش ماهیان
مهر سکوت بر لب ساحل نهاده اند
چون ناله جرس تهی از خویش گشتگان
گستاخ رو به دامن محمل نهاده اند
صائب اسیر کشمکش عقل گشته اند
جمعی که پا برون ز سلاسل نهاده اند
چون راه سر به دامن منزل نهاده اند
در دامن مراد دو عالم نمی زنند
دستی که عاشقان تو بر دل نهاده اند
پاکند ازان ز عیب نکویان که پیش رو
چندین هزار آینه دل نهاده اند
این خواب راحتی که به درویش داده اند
با تاج وتخت شاه مقابل نهاده اند
جمعی که واقفند ز خوی تو همچو شمع
از سر گذشته پای به محفل نهاده اند
عذر به خون تپیدن خود کشتگان عشق
برگردن مروت قاتل نهاده اند
رم می کند ز سایه دیوانه کوه غم
این بار را به مردم عاقل نهاده اند
سیر بهشت در گره غنچه می کنند
آنان که دل به عقده مشکل نهاده اند
بر جبهه منور خورشید داغ عشق
مهر نبوتی است که بر گل نهاده اند
از ملک بی نشان به فلاخن نهد ترا
سنگی که در ره تو ز منزل نهاده اند
حال گهر مپرس که از گوش ماهیان
مهر سکوت بر لب ساحل نهاده اند
چون ناله جرس تهی از خویش گشتگان
گستاخ رو به دامن محمل نهاده اند
صائب اسیر کشمکش عقل گشته اند
جمعی که پا برون ز سلاسل نهاده اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.