۲۱۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۱۸۰

معشوق کی زاهل هوس یاد می کند
شکر کجا ز مور ومگس یاد می کند

مرغی که شد زکاهلی از دست دانه خوار
در آشیان ز کنج قفس یاد می کند

همت ز عاجزان طلبد ظلم وقت عزل
چون شعله شد ضعیف زخس یاد می کند

پیچد به دست وپای چو زنجیر ناقه را
از بازماندگان چو جرس یاد می کند

شاخ گلی که می کند از سایه سرکشی
صائب کی از اسیر قفس یاد می کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.