هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید و از عشق و شیدایی خود نسبت به او می‌سراید. شاعر از شکرگزاری، عشق، زیبایی، و حالات روحی و عاطفی خود در برابر معشوق صحبت می‌کند و از تأثیرات عمیق این عشق بر روح و جان خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم موجود در شعر نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی و عواطف انسانی دارند، که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۰۱۵

جان و جهان، می‌رَوی، جان و جهان می‌بَری
کانِ شِکَر می‌کَشی، با شِکَران می‌خوری

ای رُخِ تو چون قَمَر، تَکْ مَرو، آهسته‌تَر
تا نَخَلَد شاخِ گُل سینهٔ نیلوفری

چهرهٔ چون آفتاب، می‌بَری از ما شِتاب
بوی کُن آخِر کَباب، زین جِگَرِ آذری

یک نَظَری گَر وَفاست، هم صَدَقاتِ شماست
گَر بِرَسانی رَواست، شُکرِ چُنین توانگری

تا جِگَرِ خونِ ما، تا دلِ مَجنونِ ما
تا غَمِ اَفْزونِ ما، کَسب کُند بهتری

شُکر که ما سوختیم، سوختن آموختیم
وَزْ جِگَر اَفْروختیم، شیوهٔ سامَنْدَری

فاسدِ سودایِ تو، مَستِ تماشایِ تو
بوسَد بر پایِ تو، از طَرَبِ‌ بی‌سَری

عشقِ من، ای خوب رو، رونَقِ خوبانْ به تو
گاه شَوی بُت شِکَن، گاه کُنی آزَری

مَستی از آن دید و داد، شادی از آن بَختْ شاد
چَشمِ بَدَت دور باد، تا که کُنی لَمْتُری

جانِبِ دل رو به جان، تا که بِبینی عِیان
حَلقهٔ جوقِ مَلَک، صورتِ نَقْشِ پَری

از مَلَک و از پَری، چون قَدَری بُگْذری
مَحو شود در صِفات، صورت و صورت گَری
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.