هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، به بیان احساسات عمیق عاشقانه و دردهای روحی ناشی از عشق و فراق می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند موج بی‌قرار، شمع گداخته، و زلف شکسته، حالات درونی خود را توصیف می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند صبر، عقل، و جنون عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۹۸

از کف عنان گذاشته منزل چه می کند
موج رمیده دامن ساحل چه می کند

دست ز کار رفته چه محتاج دامن است
شمع گدازیافته محفل چه می کند

از پیچ وتاب دل خبری نیست جسم را
با پای خفته دوری منزل چه می کند

یک دل هواس جمع مرا تار ومار کرد
زلف شکسته تو به صد دل چه می کند

مجنون نمی کند گله از سنگ کودکان
داند اگر شعور به عاقل چه می کند

آنجاکه هست بیخبری می چه حاجت است
پای به خواب رفته سلاسل چه می کند

هرجلوه ای ازو رقم قتل عالمی است
آن مست ناز تیغ حمایل چه می کند

ای بحر از حباب نظر باز کن ببین
کاین موج بیقرار به ساحل چه می کند

خواهی نفس گداخته آمدبه خانه ام
گر بشنوی فراق تو با دل چه می کند

لب تلخ از سوال نکردی چه غافلی
کاین زهر جانگداز به سایل چه می کند

صائب ز اشک تلخ دلم لاله زار شد
با خاک نرم دانه قابل چه می کند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.