هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، بیانگر ناامیدی و انتظار بیپایان است. شاعر از نادیده گرفته شدن، بیعدالتی و رنجهای انسان سخن میگوید. او به کسانی اشاره میکند که با وجود فداکاریهایشان، تقدیرشان تغییر نمیکند و جامعه به آنها توجهی ندارد. همچنین، از بیوفایی دنیا و ناپایداری امیدها میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و انتقاد از جامعه نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربه دارد.
غزل شمارهٔ ۴۲۲۹
چشمی کز انتظار سفیدش نمی کنند
آیینه دار صبح امیدش نمی کنند
خونهای مرده قابل تلقین فیض نیست
رحم است بر کسی که شهیدش نمی کنند
از باز دید حاصل عمرم به باد رفت
آسوده آن که دیدن عیدش نمی کنند
باشد گران چو زنگ بر آیینه خاطران
هر طوطیی که گفت وشنیدش نمی کنند
از دور باش وحشت مجنون هنوز خلق
آرام زیر سایه بیدش نمی کنند
هر کس نکرد نامه خود را چو شب سیاه
از صبح عفو نامه سفیدش نمی کنند
در حشر چشم بسته سر از خاک برکند
اینجا کسی که صاحب دیدش نمی کنند
قفلی که بر گشایش غیبی است چشم او
منت پذیر هیچ کلیدش نمی کنند
دارند التفات به هر کس شکرلبان
بی زهر در پیاله نبیدش نمی کنند
صائب سیاه خانه صحرای محشرست
از گریه هر دلی که سفیدش نمی کنند
آیینه دار صبح امیدش نمی کنند
خونهای مرده قابل تلقین فیض نیست
رحم است بر کسی که شهیدش نمی کنند
از باز دید حاصل عمرم به باد رفت
آسوده آن که دیدن عیدش نمی کنند
باشد گران چو زنگ بر آیینه خاطران
هر طوطیی که گفت وشنیدش نمی کنند
از دور باش وحشت مجنون هنوز خلق
آرام زیر سایه بیدش نمی کنند
هر کس نکرد نامه خود را چو شب سیاه
از صبح عفو نامه سفیدش نمی کنند
در حشر چشم بسته سر از خاک برکند
اینجا کسی که صاحب دیدش نمی کنند
قفلی که بر گشایش غیبی است چشم او
منت پذیر هیچ کلیدش نمی کنند
دارند التفات به هر کس شکرلبان
بی زهر در پیاله نبیدش نمی کنند
صائب سیاه خانه صحرای محشرست
از گریه هر دلی که سفیدش نمی کنند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.