۲۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۳۱

کی دلبران زصحبت دل سیر می شوند
خوبان کجا ز آینه دلگیر می شوند

در خانمان خرابی دل سعی می کنند
این غافلان که در پی تعمیر می شوند

چون صبح زیر خیمه دلگیر آسمان
روشندلان به یک دو نفس پیر می شوند

غیر از گرسنگی که نگردند سیر ازو
هر نعمتی که هست ازو سیر می شوند

آنان که قد کنند دوتا پیش چون خودی
در خانه کمان هدف تیر می شوند

بی جذبه آن کسان که درین ره قدم نهند
گر بر فلک روند زمین گیر می شوند

جمعی که پا به صدق درین راه می نهند
در یک نفس چو صبح جهانگیر می شوند

جمعی که از حسب به نسب می کنند صلح
قانع به استخوان ز طباشیر می شوند

صائب ز زخم شیر مکافات غافلند
صید افکنان که در پی نخجیر می شوند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.