هوش مصنوعی: شاعر در این متن از حرص و طمع به مال هند ابراز بی‌میلی می‌کند و تأکید دارد که دلش به زیبایی‌های طبیعی مانند زنده‌رود وابسته است، نه ثروت هند. او از رنج‌هایش در هند می‌گوید و ستایشگر قناعت و سادگی است. در پایان، صائب را به عنوان شاعری برجسته در هند می‌ستاید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از دانش ادبی نیازمند است که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۴۲۳۲

چشم طمع ندوخته حرصم به مال هند
پایم به گل فرو شده از برشکال هند

چون موج می پرد دلم از بهر زنده رود
آبی نمی خورد دلم از بر شکال هند

ای خاک سرمه خیز به فریاد من برس
شد سرمه استخوان من از خاکمال هند

بوی ستاره سوختگی بر مشام خورد
روزی که دود کرد به مغزم خیال هند

سرمایه قناعت من لخت دل بس است
چشم طمع سیاه نسازم به مال هند

روزی که من برون روم از هند برشکال
با صدهزار چشم بگرید به خال هند

صائب به غیر خامه شکرفشان تو
امروز کیست طوطی شکر مقال هند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.