هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات شاعر درباره‌ی ناکامی‌ها، بدبختی‌ها و ناملایمات زندگی است. شاعر از بخت بد، شکست‌ها و موانع زندگی خود می‌گوید و احساس می‌کند که هر درگاهی به رویش بسته شده است. او از بی‌توجهی دیگران، حسادت و خجالت خود سخن می‌گوید و در نهایت به صبر و استقامت در برابر مشکلات اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر و همچنین بیان احساسات پیچیده مانند ناامیدی و شکست، برای درک بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است.

غزل شمارهٔ ۴۲۴۱

غیر از دل دو نیم که خندان چوپسته بود
بر هر دری که روی نهادیم بسته بود

قسمت نگر که طوطی بی طالع مرا
روی سخن به آینه زنگ بسته بود

قحط سخن نداشت مرا از سخن خموش
این رشته از گرانی گوهر گسسته بود

بخت سیاه پرده چشم حسود شد
این جغد در خرابه ماپی خجسته بود

دلها از آن مسخر من شد که همچو زلف
پرواز من همیشه به بال شکسته بود

دیوار شد میان من وآتش جحیم
گرد خجالتی که به رویم نشسته بود

روزی که بود دل ز کمر بستگان تو
از کهکشان سپهر میان رانبسته بود

صائب نباخت لنگر صبر از جفای چرخ
چون کوه زیر تیغ به تمکین نشسته بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.