۱۸۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲۵۰

می در پیاله کن که گل و لاله می رود
این کاروان چو شعله جواله می رود

از ره مرو به زینت دنیا کز این بساط
گوهر عنان گسسته تراز ژاله می رود

دلهای شب بنال که از چشم شور صبح
گرمی ز گریه واثر از ناله می رود

از اشتیاق روی تو نعلش در آتش است
هر شبنمی که بر ورق لاله می رود

از چرخ بد گهر به عزیزان نرفته است
ظلمی که بر لب تو ز تبخال می رود

از پاکدامنان نکند حسن احتراز
ماه تمام در بغل هاله می رود

از دل مجو قرار که آن خوش خرام را
پای در خواب رفته ز دنباله می رود

یک صبح اگر کند ز سر درد گریه ای
صائب سیاهی از جگر لاله می رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.