هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، به بیان احساسات عمیق و ناگفته‌های عاشقانه، دردهای پنهان، و ناتوانی در ابراز آنها می‌پردازد. شاعر از عشق، زیبایی معشوق، و ناتوانی در رسیدن به آرزوها سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های زیبا، مفاهیمی مانند عشق، رنج، و جستجوی حقیقت را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مضامین آن نیاز به درک ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۳۰۰

سیر از رخ تو دیده به دیدن نمی شود
گل زین چمن تمام به چیدن نمی شود

در دل گره ز زلف تو داریم شکوه ها
کوتاه حرف ما به شنیدن نمی شود

از شرم خویش در پس دیوار مانده ایم
ورنه نقاب مانع دیدن نمی شود

از آب تلخ تازه شود داغ تشنگی
حرص شراب کم به کشیدن نمی شود

هر چند مادرست به اطفال مهربان
تحصیل شیر جز به مکیدن نمی شود

پیری قساوت از دل ظالم نمی برد
دل نرم تیغ را به خمیدن نمی شود

خم در خم سپهر، عبث آه کرده است
کم زور این کمان به کشیدن نمی شود

در گوهر لطیف بود آب بیقرار
حیرت حجاب اشک چکیدن نمی شود

در حسن نقش تن ندهد دل چو ساده شد
آیینه روشناس به دیدن نمی شود

صائب ز بس که محو شکر خواب غفلت است
بیدار چشم ما به پریدن نمی شود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.