۲۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۳۰۲

هر بلبلی که بوی گل از خار نشنود
در بر گریز نکهت گلزار نشنود

آگه ز شیوه غلط انداز حسن نیست
از منع هر که مژده دیدار نشنود

هر خسته ای که چاشنی درد یافته است
می نالد آنچنان که پرستار نشنود

باریک تاچو رشته نگردد خداشناس
ذکر خفی ز حلقه زنار نشنود

دارد زکام هر که ز چشم سفید خویش
بی پرده بوی پیرهن یار نشنود

از خلق خویش نهفته شود عیب آدمی
کس بوی خون ز نافه تاتار نشنود

آوازه سخن ز محرک شود بلند
بی زخمه نغمه هیچ کس از تار نشنود

صائب ز پوست غنچه نیاید برون چوگل
تا ناله ای ز مرغ گرفتار نشنود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.