هوش مصنوعی: این متن شعری با مضامین امید و ناامیدی، عشق و رنج‌های آن، و تفاوت‌های زندگی در روستا و شهر است. شاعر از تضاد بین ناامیدی و امید، لذت و رنج عشق، و سادگی زندگی روستایی در مقابل پیچیدگی‌های شهری سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند فداکاری، صبر و انتظار اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از واژه‌ها و مفاهیم مانند «شهید» و «دیوانه» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نیاز به توضیح داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۴۴۶۸

در زلف ناامیدی روی امید باشد
صبح امید یعقوب چشم سفید باشد

بید از ثمر نظر بست وصل نبات دریافت
عاشق ز ترک لذت چون ناامید باشد

در روستای مشرب هرروز روز عیدست
در شهربند مذهب سالی دو عید باشد

برخانه وجودم از دل زده است گردون
قفلی که آه وفریادآن را کلید باشد

عاشق نمی توان گفت دیوانه مشربان را
هرکس به خون نغلطید اینجا شهید باشد

از جوی شیرشستیم دست امیدواری
تا چندقاصد مااین پی سفیدباشد

دوران ناامیدی سرحلقه امیدست
صائب ز ناامیدی چون ناامید باشد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.