هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر بزرگ سبک هندی، بیانگر ناامیدی، درد عشق و رنج‌های روحی است. شاعر از نبود بخت سبز، زنگار دانه‌ها، دل افسرده و بیم از ملامت سخن می‌گوید. او عشق را فارغ از کشمکش‌های عاشقانه می‌داند و درد را بدون غمگسار توصیف می‌کند. همچنین، از بی‌خبری گل از ناله‌ها و بی‌نیازی قافله شوق از خضر یاد می‌کند. در نهایت، شعر با اشاره به سوختن دل از نوای شاعر به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و روحی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۴۹۶

در دل ما بخت سبز بارندارد
دانه ما زنگ نوبهار ندارد

چشم شرر در کمین سوختگان است
با دل افسرده عشق کار ندارد

شیشه دلان راست بیم سنگ ملامت
سیل محابا ز کوهسار ندارد

عشق بود فارغ از کشاکش عشاق
گنج غم پیچ وتاب مار ندارد

هر که به مرهم گرفت رخنه دل را
راه برون شد ازین حصارندارد

درد به اندازه طبیب فرستند
نیست غم آن را که غمگسار ندارد

برگ نشاط زمانه پنبه گوش است
گل خبر از ناله هزار ندارد

سر ز گریبان برون میار که این بحر
موج به جز تیغ آبدار ندارد

در دل خرسند نیست حسرت دنیا
نعمت آماده انتظار ندارد

قافله شوق بی نیاز ز خضرست
ریگ روان با دلیل کار ندارد

چهره زرین خراج هر دو جهان است
عاشق اگر قصر زرنگار ندارد

پاره بود همچو صبح پرده رازش
از دل شب هر که رازدار ندارد

هر که نگیرد کناره از همه عالم
راه در آن بحر بیکنار ندارد

سنبل فردوس اگر چه دیده فریب است
رتبه آن زلف مشکبار ندارد

سوخت دل عالم از نوای تو صائب
هیچ دل گرمی این شرار ندارد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.