۲۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۴۹۷

قد ترا سرواعتدال ندارد
این خم وچم ابروی هلال ندارد

رتبه درویش را به شاه چه نسبت
دولت آزادگی زوال ندارد

هیچ دلی نیست بی غبار کدورت
روی زمین چشمه زلال ندارد

در سر این چارسو که سنگ عقیق است
گوهر ما قیمت سفال ندارد

شبنم من از رخ زوال چکیده است
طاقت خورشیدبی زوال ندارد

راستی قول سروگلشن جان است
حیف که باغ تو این نهال ندارد

صائب پشمینه پوش را که شناسد
مهر طلا بر قبای آل ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.