۱۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۵۰۵

فتنه چشم تو چون ز خواب برآید
از طرف مغرب آفتاب برآید

دست دعای ملک دود ز دو جانب
چون به بغل خانه رکاب برآید

ماه شب چارده ستاره روزست
چون به لب بام بی نقاب برآید

لعل لبت آب بست بر لب خشکم
تا در گوش تو چون ز آب برآید

صبح ز شرم تو زد گره به شکرخند
مهر به دور تو با نقاب برآید

هر سر موگرشودزبان سؤالی
چشم تو از عهده جواب برآید

از غلط اندازی فلک عجبی نیست
چشمه حیوان گر از سراب برآید

دولت بیدار سرنهدبه کنارش
هرکه به رویت سحر ز خواب برآید

گر به گلستان رسد ترانه صائب
غنچه ز پیراهن حجاب برآید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.