هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از جمال و جلال الهی و تأثیرات معنوی و روحانی آن بر جهان و انسان سخن میگوید. شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیهات زیبا، به توصیف قدرت و زیبایی خداوند و نقش او در حیات و نجات انسانها میپردازد. همچنین، شاعر از تأثیرات مثبت حضور الهی در زندگی و تبدیل تاریکیها به نور و زیبایی صحبت میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات و مفاهیم فلسفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۵۰
خدایگانِ جَمال و خُلاصهٔ خوبی
به جان و عقل دَرآمَد، به رَسمِ گُل کوبی
بیا بیا که حَیات و نَجاتِ خَلْق تویی
بیا بیا که تو چَشم و چراغِ یعقوبی
قَدَم بِنِه تو بر آب و گِلَم، که از قَدَمت
زِ آب و گِل بِرَوَد تیرگیّ و مَحْجوبی
زِ تابِ تو بِرَسَد سنگها به یاقوتی
زِ طالِبیت رَسَد طالبی به مَطْلوبی
بیا بیا که جَمال و جَلالْ میبَخشی
بیا بیا که دَوایِ هزار اَیّوبی
بیا بیا تو اگر چه نرفتهیی هرگز
وَلیک هر سُخَنی گویَمَت به مَرغوبی
به جایِ جانْ تو نشین که هزار چون جانی
مُحِبّ و عاشقِ خود را تو کُش، که مَحْبوبی
اگر نه شاهِ جهان اوست، ای جهانِ دُژَم
به جانِ او که بگویی چرا در آشوبی؟
گَهی زِ رایَتِ سَبزش، لَطیف و سَرسَبزی
زِ قَلْبِ لشکرِ هَیجاش، گاه مَقْلوبی
دَمی چو فِکْرَتِ نَقّاش، نَقْشها سازی
گَهی چو دستهٔ فَرّاش، فَرشها روبی
چو نَقْش را تو بِروبی، خُلاصهٔ آن را
فرشتگی دَهی و پَرّ و بالِ کَرّوبی
خَموش، آبْ نِگَه دار هَمچو مَشکِ دُرُست
وَرْ از شِکاف بِریزی، بِدان که مَعْیوبی
به شَمسِ مَفْخَرِ تبریز، ازان رَسید دِلَت
که چُست دُلْدُلِ دل مینِمود مَرکوبی
به جان و عقل دَرآمَد، به رَسمِ گُل کوبی
بیا بیا که حَیات و نَجاتِ خَلْق تویی
بیا بیا که تو چَشم و چراغِ یعقوبی
قَدَم بِنِه تو بر آب و گِلَم، که از قَدَمت
زِ آب و گِل بِرَوَد تیرگیّ و مَحْجوبی
زِ تابِ تو بِرَسَد سنگها به یاقوتی
زِ طالِبیت رَسَد طالبی به مَطْلوبی
بیا بیا که جَمال و جَلالْ میبَخشی
بیا بیا که دَوایِ هزار اَیّوبی
بیا بیا تو اگر چه نرفتهیی هرگز
وَلیک هر سُخَنی گویَمَت به مَرغوبی
به جایِ جانْ تو نشین که هزار چون جانی
مُحِبّ و عاشقِ خود را تو کُش، که مَحْبوبی
اگر نه شاهِ جهان اوست، ای جهانِ دُژَم
به جانِ او که بگویی چرا در آشوبی؟
گَهی زِ رایَتِ سَبزش، لَطیف و سَرسَبزی
زِ قَلْبِ لشکرِ هَیجاش، گاه مَقْلوبی
دَمی چو فِکْرَتِ نَقّاش، نَقْشها سازی
گَهی چو دستهٔ فَرّاش، فَرشها روبی
چو نَقْش را تو بِروبی، خُلاصهٔ آن را
فرشتگی دَهی و پَرّ و بالِ کَرّوبی
خَموش، آبْ نِگَه دار هَمچو مَشکِ دُرُست
وَرْ از شِکاف بِریزی، بِدان که مَعْیوبی
به شَمسِ مَفْخَرِ تبریز، ازان رَسید دِلَت
که چُست دُلْدُلِ دل مینِمود مَرکوبی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.