هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دردها و رنجهای درونی خود سخن میگوید. او با استفاده از استعارهها و تصاویر شاعرانه مانند گلعذار، لالهزار، یوسف و یعقوب، به بیان احساسات خود میپردازد. شاعر از ناامیدی، شکستهای عاطفی، و پشیمانی از کردار خود صحبت میکند، اما در عین حال، گاهی به امیدواری و بهار درونی اشاره دارد. متن پر از تضادهای عاطفی است و از سبکهای ادبی کلاسیک فارسی بهره میبرد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۴۶۲۱
نیست درظاهر مرا گر گلعذاری درنظر
از دل صد پاره دارم لاله زاری درنظر
کارو آنها داشتم از جنس یوسف، این زمان
نیست یعقوب مراغیر از غباری درنظر
مد عیش من چو ابرو دربلندی طاق بود
داشتم تانرگس دنباله داری در نظر
می چکید از سبزه امید من آب حیات
زخم من تا داشت تیغ آبداری در نظر
از سبک مغزی نمی پیچد به خود چون گردباد
نیست هر کس را که اوج اعتباری در نظر
خاک درچشمش، به جنت گرنظر سازد سیاه
هر که راباشد ز کویش سرمه واری در نظر
تا برآمد از حجاب کفش، پای سیر من
دارم از هر خار این وادی بهاری درنظر
از تهی مغزی کنند انفاس را نشمرده خرج
نیست گویا خلق راروز شماری در نظر
سیل در آغوش دریا درکنارساحل است
هست تا از گرد هستی سرمه داری درنظر
نیست غافل چشم دام از صید، زیر خاک وما
چشم می پوشیم اگر آید شکاری درنظر
می کشم بادل سیاهی خجلت از کردار خویش
آه اگر می داشتم آیینه داری در نظر
دانه من صائب از برق حوادث سوخته است
وقت تخمی خوش که دارد نو بهاری درنظر
از دل صد پاره دارم لاله زاری درنظر
کارو آنها داشتم از جنس یوسف، این زمان
نیست یعقوب مراغیر از غباری درنظر
مد عیش من چو ابرو دربلندی طاق بود
داشتم تانرگس دنباله داری در نظر
می چکید از سبزه امید من آب حیات
زخم من تا داشت تیغ آبداری در نظر
از سبک مغزی نمی پیچد به خود چون گردباد
نیست هر کس را که اوج اعتباری در نظر
خاک درچشمش، به جنت گرنظر سازد سیاه
هر که راباشد ز کویش سرمه واری در نظر
تا برآمد از حجاب کفش، پای سیر من
دارم از هر خار این وادی بهاری درنظر
از تهی مغزی کنند انفاس را نشمرده خرج
نیست گویا خلق راروز شماری در نظر
سیل در آغوش دریا درکنارساحل است
هست تا از گرد هستی سرمه داری درنظر
نیست غافل چشم دام از صید، زیر خاک وما
چشم می پوشیم اگر آید شکاری درنظر
می کشم بادل سیاهی خجلت از کردار خویش
آه اگر می داشتم آیینه داری در نظر
دانه من صائب از برق حوادث سوخته است
وقت تخمی خوش که دارد نو بهاری درنظر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.