هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعاتی مانند غربت، ارزش ذاتی انسان، عزت نفس، وطن‌پرستی و جایگاه واقعی افراد در زندگی می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند گوهر، دریا و صدف، بر ارزش درونی و ذاتی انسان تأکید می‌کند و بیان می‌کند که حتی در شرایط سخت و غربت، این ارزش‌ها پابرجا می‌مانند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد، اما نوجوانان و بزرگسالان می‌توانند از این مفاهیم بهره‌مند شوند.

غزل شمارهٔ ۴۶۳۴

کی ز خواریهای غربت می کند پرواگهر؟
دایه از گردیتیمی داشت در دریا گهر

خاکساری قسمت صاحبدلان امروز نیست
در صدف گرد یتیمی داشت برسیماگهر

جوهر ذاتی به نور عاریت محتاج نیست
درشب تار از فروغ خود شود پیدا گهر

ماه کنعان رابرابر می کند باسیم قلب
درترازو آن که می سنجد سخن راباگهر

از تجردپایه روشندلان گرددبلند
جای بر سر می دهندش چون شود یکتاگهر

روزی روشندلان از عالم بالابود
آب از دریا نمی گیرد ز استغنا گهر

زیر پای خود نبیند همت سرشار من
گر مرا ریزند چون دریا به زیر پاگهر

بی سخن کش هم سخن می آید از دل بر زبان
گر به پای خویش بیرون آید از دریاگهر

نیست ممکن از روانی اشگ رامانع شدن
دارد از بی دست وپایی در گره صد پا گهر

ماه کنعان از غریبی شدعزیز روزگار
پای می پیچد به دامان صدف بیجاگهر

می کند از ساده لوحیها همان یادوطن
گر چه درخاک غریبی می شود بیناگهر

خاکساری کم نسازد صائب آب روی مرد
از بهای خود نمی افتد به زیر پا گهر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.