هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل با زبانی عاشقانه و پراحساس، از صبا (باد بهاری) میخواهد که پیامها و نشانههایی از معشوق بیاورد. او از جدایی و فراق شکایت میکند و آرزو میکند که باد بهاری، بوی یار، نشانهای از او، یا حتی خبری از دهان یار بیاورد. شاعر با استفاده از تصاویر شعری زیبا مانند برگ سبز، لعل شکر بار، طره طرار، و پیراهن یوسف، احساسات خود را بیان میکند و از عشق و اشتیاق خود به معشوق میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای شعری ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۴۶۷۱
ای صبا برگی ازان گلشن بی خار بیار
حرف رنگینی ازان لعل گهر بار بیار
به بهاران بر سان قصه بی برگی من
برگ سبزی پی آرایش دستار بیار
به کف خاکی ازان راهگذر خرسندم
توتیایی پی این دیده خونبار بیار
هر چه می گویی ازان لعل شکر بار بگو
هرچه می آوری از مژده دیدار بیار
هر چه از دوست رسد روشنی چشم من است
گل اگر لایق من نیست خس وخار بیار
وعده آمدنی، گر همه باشد به دروغ
به من ساده دل از یار جفا کار بیار
خبری داری اگر از دهن یار،بگو
حرف سربسته ای از عالم اسرار بیار
چند زنجیر کند پاره دل بیتابم ؟
تار پیچانی ازان طره طرار بیار
خون چشمم ز گرستن به سفیدی زده است
بوی پیراهن یوسف به من زار بیار
حرف آن طره طرار در افکن به میان
موکشان راز مرا بر سر بازار بیار
طوطی از صحبت آیینه سخنساز شود
روی بنما و مرا بر سر گفتار بیار
دل بپرداز ز هر نقش که در عالم هست
بعد ازان آینه پیش نظر یار بیار
بی گل روی تو ذرات جهان درخوابند
رخ برافروز وجهان رابه سر کار بیار
نیست بر همنفسان زندگی من روشن
روی چون آینه پیش من بیمار بیار
صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است
کای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
حرف رنگینی ازان لعل گهر بار بیار
به بهاران بر سان قصه بی برگی من
برگ سبزی پی آرایش دستار بیار
به کف خاکی ازان راهگذر خرسندم
توتیایی پی این دیده خونبار بیار
هر چه می گویی ازان لعل شکر بار بگو
هرچه می آوری از مژده دیدار بیار
هر چه از دوست رسد روشنی چشم من است
گل اگر لایق من نیست خس وخار بیار
وعده آمدنی، گر همه باشد به دروغ
به من ساده دل از یار جفا کار بیار
خبری داری اگر از دهن یار،بگو
حرف سربسته ای از عالم اسرار بیار
چند زنجیر کند پاره دل بیتابم ؟
تار پیچانی ازان طره طرار بیار
خون چشمم ز گرستن به سفیدی زده است
بوی پیراهن یوسف به من زار بیار
حرف آن طره طرار در افکن به میان
موکشان راز مرا بر سر بازار بیار
طوطی از صحبت آیینه سخنساز شود
روی بنما و مرا بر سر گفتار بیار
دل بپرداز ز هر نقش که در عالم هست
بعد ازان آینه پیش نظر یار بیار
بی گل روی تو ذرات جهان درخوابند
رخ برافروز وجهان رابه سر کار بیار
نیست بر همنفسان زندگی من روشن
روی چون آینه پیش من بیمار بیار
صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است
کای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.