۲۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۹۱

ز حال تشنه لبان خنجر ترا چه خبر؟
فرات را ز شهیدان کربلا چه خبر؟

تمام عمر به بیگانگان برآمده ای
دل ترا ز سخنهای آشنا چه خبر؟

مرا چگونه شناسد سپهر خود نشناس؟
خبرنیافته از خویش را زما چه خبر؟

ز پشت آینه روی مراد نتوان دید
تراکه روی به خلق است از خدا چه خبر؟

یکی است نسبت خارو حریر در ره من
مرا که از سر خود فارغم ز پا چه خبر؟

ترا که نیست خبر از هوای عالم آب
ز لطف آب و ز کیفیت هوا چه خبر؟

توان به درد رسیدن ز راه آگاهی
مراکه محو بلاگشتم از بلاچه خبر

ز حال صائب مسکین که خاک ره شده است
تراکه نیست نگاهی به زیر پاچه خبر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.