هوش مصنوعی: در این متن، شاعر با شخصیتی به نام «ترکم» گفت‌وگو می‌کند. شاعر از عهدشکنی و تغییر رفتار ترکم گلایه می‌کند و از او سوالاتی دربارهٔ دلایل این تغییرات می‌پرسد. ترکم پاسخ‌هایی مبهم و گاه طعنه‌آمیز می‌دهد و شاعر نیز با بیان احساسات خود و اشاره به لطف‌های گذشته ترکم، سعی در درک این تغییرات دارد. در نهایت، ترکم شاعر را به سکوت و پذیرش وضعیت موجود دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعاره‌های پیچیدهٔ ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۰۶۶

رَسید تُرکَم، با چهره‌هایِ گُلْ وَرْدی
بِگُفتَمَش چه شُد آن عَهد؟ گفت اُول وَرْدی

بِگُفتَمَش که یکی نامه‌یی به دستِ صَبا
بِدادَمی عَجَب، آوَرْد؟ گفت گُستردی

بِگُفتَمش که چرا بی‌گَهْ آمدی ای دوست؟
بِگُفت سیرو یدی یُلْدَه یُلْدَشِم اَرْدی

بِگُفتَمَش زِ رُخِ توست، شهرِ جانْ روشن
زِ آفتابْ دَرآموختی جُوامَردی

بِگُفت طَرحْ نَهَد رُخ، رُخَم دو صد خور را
تو چون مرا تَبَعِ او کُنی؟ زِهی سردی

بَقایِ من چو بِدید و زَوالِ خود خورشید
گرفت در طَلَبَم عادتِ جهانْ گَردی

سُجود کردم و مُسْتَغْفِرانه نالیدم
بِدید اشکِ مرا، در فَغان و پُردَردی

بِگُفت نی، که به قاصِد مُخالفی گفتی
به عشقِ گفتِ من و گفتنم دَرآوَرْدی

بِگُفتَمَش گلِ بی‌خار و صُبحِ بی‌شامی
که بَندگان را با شیر و شَهْد، پَروَردی

زِ لُطف‌هایِ تو است آن کِه سُرخ می‌گویند
به عُرفْ حِلْیهٔ زَر را بِدان همه زَردی

بِگُفت باش کم آزار و دَم مَزَن، خامُش
که زَرد گفتی زَر را به فَنّ و آزَردی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.