۲۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۱۳

پیکان یار را به دل و جان نگاه دار
تاممکن است عزت مهمان نگاه دار

عینک به چشم هر که نهد شیشه دل شود
ای شوخ چشم،عزت پیران نگاه دار

رم می کند غزال من از نوشخند گل
ای غنچه دست خود ز گریبان نگاه دار

در هر گذر سبیل مکن آبروی خویش
ای خضر پاس چشمه حیوان نگاه دار

ای خط مبر طراوت آن روی را تمام
یک قطره بهر سیب زنخدان نگاه دار

ای سینه صرف صبح مکن آه را تمام
مدی برای شام غریبان نگاه دار

صائب مده به دست هوا اختیار دل
این کشتی شکسته ز طوفان نگاه دار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.