هوش مصنوعی: این متن شعری است که از مفاهیمی مانند درد عشق، تنهایی، ناامیدی و آرزوهای برآورده نشده سخن می‌گوید. شاعر از عناصری مانند خنجر، آب سبز، خضر، شمع و گرداب برای بیان احساسات خود استفاده کرده است. این شعر همچنین به مفاهیمی مانند شرم، خجلت و تقدیر اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین برخی از واژه‌ها و استعاره‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۴۷۶۰

شد جدا از زخم من آن خنجر سیراب سبز
چون بماند ازروانی، زود گردد آب سبز

آب بی یاران مخور کز خجلت تنها خوری
خضر نتواند شدن درحلقه احباب سبز

گوشوار از شرم آن صبح بنا گوش آب شد
شمع نتواند شد از خجلت درین مهتاب سبز

نیست امید رهایی زین سپهر آبگون
کشتی ما می شود آخر درین گرداب سبز

شست از دل آرزوی عمر جاویدان مرا
تاشد از استادگی درجوی خضر این آب سبز

هر قدر کز دیده افشاندم سرشک لاله گون
تخم مهر من نشد در سینه احباب سبز

پیش او طاعت ندارد آبرویی، ورنه شد
از سرشکم دانه تسبیح در محراب سبز

ازدم سرد خزان صائب نگردد زرد رو
بخت هر کس شد چو مینا از شراب ناب سبز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.